- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هر گدایی که در این قـافـله حـاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریـزهخـورِ سفـرۀ الطـافِ توأیم سـایۀ لطفِ حـسـین از سَرِ ما کم نشـود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمـزِ مـقـبـولـیتِ تـوبـه، فـراهم نـشـود! جـمع عـشّـاق شما محـفـل خـوبـان باشد خوبتر از تو کسی در همه عالم نشود هرچه گـشتیم در این جمع ندیـدیم چرا؟ غافـلی را که در این مدرسه آدم نشود!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایهدارم یا حسین چشمهایم عطر شورانگیز روضه میدهد بسکه هر روز از غمت بیاختیارم یا حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
قلب ما از تو غـم عـشـق تـقـاضا دارد چـشم ما نـیـز فـقـط گـریـه تـمـنـا دارد قـدر بال مگـسی گـوهـر اشک غـم تو قـیـمـتی بـیـشـتـر از گـوهـر دریا دارد هر که در بزم عـزای تو قـدم بگـذارد زیر پـایش پـر جـبـریل مـلک را دارد غیر آغوش تو هر جا بروم نا امن است روضهات امنترین جاست که دنیا دارد آی مردم به خـدا تـربت قُـدسی حـسین اثــر بـیـشـتــری از دم عــیــسـی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عـبد هـنگـام بـلا چـشـم بـه مـولا دارد مرگ از زندگی بیتو سزاوارتر است گـذر عـمـر به هـمـراه تـو مـعـنـا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بـهـتـریـن ارثــیـه را طـایـفـه مـا دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینه ما سـنـد نـوکـری مـاسـت که امـضا دارد سر شکستن وسط روضه تو چیز کمیست عاشق از داغ تو گر جان بدهد جا دارد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
غم کیمیاست پس به همه غم نمیدهند بیامتحـان که چـشـمۀ زمـزم نمیدهند باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد این خانـدان به سائل خود کم نمیدهند درهـم خـریـدهانـد گـداهـای خـویش را اما به وقت لـطـف که درهـم نمیدهند وقتی علم به دست اباالفضل بوده است نـابـرده رنج یک نـخ پـرچـم نمیدهند ذکر مدام و اشک و مناجات لازم است مـحـرم نـگـشـته شور محـرم نمیدهند بیگـریـه بر حـسـین نشد تـوبهام قبول تـوبـه نـکـرده اشـک دمـادم نمیدهـند دیـوانـۀ اویـسـم و دنـدان شـکـسـتـنـش بیدرد را که نـعـمـت مـاتـم نمیدهـند
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
با رخصت از خدای تعالی! فقط حسین ما گـم نمـیشـویـم هَـدَیـنـا فقـط حسین سر خـم نـمیکـنـیم به هر قـبـله دروغ دل را نمیدهـیم به هر جا! فقـط حسین بگذار هرکه خواست گدای کسی شود ما را چه کار با دگران ما فقط حسین! صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین گـفـته خود حضرت عیسی فقط حسین خـیلی دعـام کـرده اگر نـوکـرش شدم دارد هـوای سـیـنهزنش را فقط حسین هرکس که خورده بر در بسته فقط حسن هرکس دلش گرفـته ز دنیا فقط حسین شـکــر خـدا کـه خـادم آل پـیــمـبـریـم ما با یکی خـوشـیم خـدایـا فقـط حسین سـرمـایه مـحـبت زهـراسـت دیـن من سـرمـایـه مـحـبـت زهـرا فقـط حـسین امسال جای ما وسط صحن خالی است یک کـربـلا بده به گـداها فقـط! حسین از شـهـر شـام تا بـرسـد باز پـیـش تو یک ذکر گفت زینب کبری، فقط حسین
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
او وجودش همه نور و نَفْس ما ظلمت محض زدهام مِی زِ سبویش همهاش رحمت محض ما فـقـیریم همه محـضر او چون طفـلی که بَرَش نیست پَشیزی، همهاش حیرت محض فَرّ و جاهش به زبان نیست توان، گفتن، لیک خودش از حُسن عطا کرده به ما جرأت محض سر سپردن به سرایش همه دم شیرین است گرچه بینا نَبُوَد دیده بر آن حشمت محض سر ما خاک قدمهاش چه خوش جرأتی است خلوت دم به دم شاه و دمی صحبت محض بوسه بر خاک قدومش هدف عُمر من است بوسه و خواهش عذر و طلب فرصت محض دستها چون به ضریحش برسد شیرین است قلب عشاق بود مملـوِ از حاجت محض حـرمش مـأمن سرگـشـتۀ ناچیزی است که نباشد و نبودست به جز زحمت محض
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از چشم گـریه مـانَد و از گـریه عزّتش از جــام بــاده مـانَـد و از بــاده لـذّتـش فرمود امام صادق ما روضه جنّت است دنـیـا جـهـنم است بـرو سـمت جـنّـتـش ما را حـسین، بهر خودش انتخاب کرد ایـنجـا کـسـی نـیــامـده الا به دعـوتـش عرفان ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعـتـش! تا زنـدهای به هر نـفـسی یا حسین بگو فـردا میان قـبر تو هـسـتی و حـسرتش یک روز هم شبیه به حُر میخـرد مرا بخـشـیـده میشـویـم هـمه در نهـایـتـش آنـکـس که کـار کـرد بـرای عـزای او حـتـی عــبـادت اسـت دم اسـتـراحـتـش صـد بـار قـهــر کــردم و دنـبــالم آمــده مـانـدم دگر چـکـار کـنـم از خـجـالـتش خـون حـسـیـن قـاطـی کـرب وبـلا شده صد مرده زنده میشود از بوی تربتش جان داشت و به خیمه او حملهور شدند فابک علی الحسین! شکـستـند حرمتش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
میبـرد از دل عـالـم غـم تو غـمها را میخـرد لـطف تو از دم همه دمها را توبهها را به تو دادند همان روز ازل تا تـو آدم بـکـنـی تـک تـکِ آدمهـا را قـطرۀ اشک مـرا هـم قـد دریـا کردی مگر اینکه تو زیـادش بکـنی کـمها را گوشۀ چـشم تو و گوشۀ چـشم خشکـم یک نگاهی بکن این چشمه زمزمها را باز نزدیک مـحـرم شـد و مـادر آورد وسـط خـانـه مـا بـقـچـه پــرچـمهـا را آه از آن روز که ما خفته به زیر خاکیم کـه نـبـاشـیـم و نـبـیـنـیـم مـحـرمها را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است پرچم به اهـتـزاز درآمـد، محـرّم است میگرید آسمـان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا میکند غـمت ابـلاغ میکـنـنـد بـه یـاران، سـلام تـو قـد میکـشـند بـاز عـلـمهـا، به نـام تـو هرجا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبهای که ببـینی، نوشته است »باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقـام، شبی را سحـر کـنیم با کـاروان گـریه، مسـافـر شـدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گـفتم «اَلسلامُ عَـلیکُم» دلم شکـست نام حـسین، بنـد دلـم را، ز هم گسـست دیدم که ابـرهای جهـان، گریه میکنند در ماتمت زمین و زمان، گریه میکنند دیدم «عـزای اشرف اولاد آدم است« دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است« رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چـیزی نمـانـده بود که قـالب تهی کـنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنهکام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّـایِ یـاسهای کـبـودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزهها، کلمات تو جاری است این قصّه، قـصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلـَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنـتَهَی الکَـلام آئـین من تویی، که تویی دین راسـتین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَـلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بیخروش بود خـورشید تکّه تکّهٔ زینب، خـموش بود
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر این شعر عزا پوشیدهست! واژههایش همه، همرنگ مُحَرّم شده است ظهر داغیست، عطشریزی روحم گویاست از سرم سایۀ طـوبانـفـسی کم شده است »هر که دارد هوسش» نه! عطشش بسمالله راهِ عشق است و به این قاعده مُلزَم شده است سوگوارانِ شما، مرثـیهخوانِ خـویشاند بیسبب نیست که عالم همه ماتم شده است »من مَلک بودم و فردوس برین» میداند این مَلک شورِ که را داشت که آدم شده است من نه مَـداحـم و نه مـرثـیـهسـازم - امّا سرفراز آنکه به توفانِ شما خم شده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود بـسـاط گـریه برای دلـم فـراهـم بود... برای عـرض تبـرّک به ساحت گـریه فـرشـتـه منـتـظر دسـتـمال اشکـم بـود کسی برای من و دیده چاوشی میخواند اگر درسـت بـگـویـم، صـدای آدم بود چگـونه اشک نریـزد نگـاهـمان وقتی زمـان خـلـقــتـمـان اول مـحــرم بــود چـرا بـه آمـدن مـادرت یـقـیـن نـکـنـم در آن حسیـنیهای که خود خدا هم بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حسی درون توست که دلگیر و مبهم است اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است شعـر کـتـیـبه دور سـرم چـرخ میزند »باز این چه شورش است که در خلق عالم است« انگـار دم گـرفـته کـسی در وجـود من »باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« یک پـردۀ سـیاه، که سرداده یا حـسین بر نیزهای که خاسته تا عرش اعظم است پـرده کـنـار میرود و دسـتهـای مـاه یکدست، مشک آب وَ یکدست پرچم است یک پرده بعد، دست ز کف داد و گفت: آب لب تر کند حسین، برایش فراهم است دارد گریز میزند از چشم روضهخوان لبتشنهای که دستی و مشکی از او کم است بـا نــالـۀ بُـنَــیَّ ابـالـفـضـل... فـاطـمـه هم نـالـهاش تمـامی ذرّات عـالـم است در امتداد پـرده، کسی گـفت یا اخا!... حالا قد حـسین هم از داغ او خم است قـلبی شکـست، پردۀ آخر وَ حال شعر چیزی میان شور و غزل، نوحه و دم است ای پرده پرده پرده عزا، میکشی مرا ای رستخیز عام که نامت محرم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید ما مثل ابـر وارث دریا شدیم و حـیف از بیکران عشق به ما چشم تر رسید هر کس به قدر وسع خود از عشق سهم برد دریا دلی به آب و به آتش شـرر رسید در آب و آتـشـیم که از داغ تـو به مـا چشمی شبیه رود و دلی شعلهور رسید این چـشـمها لـیـاقـت بـاران نـداشـتـند از برکـت حـسین به ما این هنر رسید آغاز کـربلا دل و انجـام آن سر است شاید که با تو قصۀ ما هم به سر رسید ای مهـربانتـرین کم ما را قـبول کـن شاید بـلای عـشق به ما بیـشـتر رسید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
هر سال، ماجرای تو و سوگـواریات عهدیست با خدای تو و خون جاریات هر سال، نه! که روز به روز از زبان عشق گل میکند حـدیث تو و سربهداریات در ما، یـزید کُـشته نمیشد، اگر نـبود این راه را بـلاغـت آئـیـنـهداریات... خم شد هـزار مرتبه هفـتاد پشت صبر آن روز، پیش صبر تو و پایداریات! میسوخت، میگداخت، در آن وسعت کبود بر کـوه میرسید، اگر زخـم کاریات پرپر شدند روی زمین، پیـش چشم تو آلالـههـای رنگ به رنگ بـهـاریات! اینک، زمین به عشق تو همواره میتپد این است، رمز خون تو و ماندگاریات یعـنی که سـربـلـنـد، هـنوز ایسـتادهایم در انـتـظـار مـنـتـقـم خــون جـاریات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
کاش تا لحـظـۀ مُردن به دلـم غـم باشد محـفـل اشـک بـرای تـو فـراهـم بـاشـد روضهات آب حیات است برایم، ای کاش در دلـم تا نـفـسـی هـسـت محـرم بـاشد آبـرویی بـده آنقـدر که تـا آخـر عـمـر تا سری هست فقـط پیـش شما خم باشد مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که در دلـم ذرّهای از مهـر شـما کـم بـاشد خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیـاد خـریـدهست، کـم خرید قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضۀ خود در عدم خرید اصلا دلـیل خـلـقـت ما نوکـری اوست این شد که در دل هـمۀ ما حـرم خـرید گـفـتـیـم روسـیـاهـی مـا را نـمـیخـرد دیـدیـم از قـضا هـمه را با کـرم خـرید قـیـمـت گـرفـتـه بـود دل رو سـیـاه مـا وقتی حـسـین میـوه گـنـدیـده هم خـرید یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فـاطـمه با این رقـم خـرید در استکان ساده چرا چای میخوریم؟ بـاید برای مجـلـس او جـام جـم خـریـد خـواهـیم دیـد روز قـیـامت که فـاطـمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
سر میشـود عـمرم میان روضههایت انـگـار در عـرشم زمـان روضههایت مـشـمـول لـطـف بـیکــران مــادر تـو سیـنهزن و پـیر و جـوان روضههایت یک سال هـستم مـنتـظـر تا در مـحـرم آیـم بـه زیـر سـایـهبـان روضـههـایـت بارانی از رحـمت میآید هر زمان که هـسـتـم به زیـر آسـمـان روضـههـایت هرجا بـلا بـاشد میـان روضهها نیست اینجاست، آن کهـف امان روضههایت روزی نمیخواهم ز غیر تو که عمری دادی به من از آب و نان روضههایت آخـر چه گـویـم از مـصـیـبتهـات آقـا قاصـر زبـانها از بیـان روضـههـایت میگـویم آقاجان دوباره حرف خود را سر میشـود عـمرم میان روضههایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اعوذ بالنجف من شرّ شیطان رجیم امشب به نام دوست، بسم الله الرحمن الرحیم امشب سلام ای نقطۀ زیبای تحت باى بسم الله سلام از جانب سائل به آقاى کریم امشب خدا را شکر رب العالمین را روز محشر هم بهشت و نار را مولا تویى تنها قسیم، امشب به من اعطا کن انعمت علیهم روى ماهت را بیا بشکاف دریاى غمم را اى کلیم امشب صراط المستقیمى و به حکم اهدنا ما هم به سمت دستهاى تو به مقصد میرسیم امشب بیا دورم کن از دنیا والضالین و اصحابش بحق فاطر و عالى و احسان القدیم امشب
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
قـصد دارم اثـری از لـب کـوثـر بکِـشم تا که دست از می و میخانه و ساغر بکِشم مـژه بر خـاک کـف گـیـوۀ حـیدر بکِشم نشـکـسـتـنـد مـرا و دل غـمـخـوار مـرا نـسـپـردنـد بـه دسـت احـدی کـار مــرا دست خالی نشدم حبل متیـنم علیَ است صاحب لوح وقلم؛ روح یقینم علیَ است دور خُـم کـوثر زهراست سرازیر شده مصطفی هم سر این سفره نمک گیر شده میشود گفت مگر بین حرا نیست علی شب معـراج ببـیـنـیـد کجـا نـیست عـلی خال مشکی لـبش نقـطه زیر لب باست قاب قوسین دو ابروی علی اَو اَدنـاست قـد کـوتـاه عـلـی پـایـه افـلاک و زمـین با حصیر قدمش فرش شده عرش برین در می آید به خـدا بهر علی، جان نجف زمزم چشم من است از نم باران نجف خانۀ کوچک او تا به سحر جای همه است سائل فاطمهاش هرکه شد آقای همه است میزند تیغ، علی و به کسی کارش نیست او امامیست که شخصی پی انکارش نیست می نشـینم در این خانه که احسان بشوم ذکر حیدر به لبم هست که میزان بشوم سرنوشت همه با یـار، مقـدّر شدنیست نوکـر خـانۀ او مالـک اشـتر شدنیست کاش این وصل شدن رابه جدایی نکشند وسط کوچه کسی را به عـزایی نکـشند
: امتیاز
|
مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تو که اخمت بهم میریزد از هر گوشه لشکر را کفایت میکند لبخندت از هر غم پیمبر را بزرگ بتپرستان آبرو بر خاک میریزد هـمینکه از لبـانت بـشـنـود الله اکـبر را اُحد بود و علی بود و علی بود و اُحد یعنی تو بودی آنکه تا آخر نگه میداشت سنگر را علم در دستهای توست تا دنیا بفهمد که تو هستی فوق ایدیهم که از جا کنده خیبر را تو روحِ هلاتی و مؤمنون و قدر و یاسینی سپرده دست تو پروردگارت روح ِکوثر را علی بدر شب بدر و علی سقای پیغمبر ابوفاضل چه زیبا ارث برد اوصاف حیدر را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دل نیست آن که عشق تو رویش اثر نداشت بیراهه! مذهبی که به راهت نظر نداشت خطی به یادگـار به دیوار خانه خواست از تو خدا، وگرنه مگر کعبه در نداشت
: امتیاز
|